شیوع ویروس کرونا در سراسر جهان، مناسک مذهبی را با محدودیت و تعلیق مواجه کرده است. ایران اسلامی نیز از این قاعده مستثنا نبوده و براساس پروتکلهای بهداشتی، اماکن مقدس و مراسم مذهبی تعطیل شدهاند. این رویداد به خصوص در روزهای نخست نارضایتی برخی از مردم و حتی مقاومتهای شدیدی را در میان آنان برانگیخت.
بدین منظور با محمدرضا کلاهی، پژوهشگر جامعهشناسی دین و عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، به گفتوگو پرداختیم و از علل مقاومت در برابر تعطیلی موقت مناسک دینی پرسیدیم. آنچه در ذیل میآید پاسخ این پژوهشگر به سؤال مذکور است.
ضمن تشکر از پرداخت شما به این موضوع مهم، تمایل دارم مسئله را در سه سطح مختلف بررسی کنم. سطح اول، سبک زندگی است. اصولاً تغییر سبک زندگی و عادت، سخت و پیچیده است. مخصوصاً عادتی که بر مبنای یک استدلال و سامانه نظری باشد، بعضی عادتها صرفاً عمل تکرارشونده هستند و به مرور به سهولت بیولوژیک تبدیل شدهاند، اما بعضی عادتها در ادامه خود، از یک سامانه نظری پشتیبانی میگیرند. در این هنگام تغییر دادنشان بسیار سخت میشود، برای تغییر این نوع از عادتها به سامانه نظری جدیدی نیاز است که جای سامانه قبلی را بگیرد.
سطح دوم، کمی پیچیدهتر است و با تعریف انسان ارتباط دارد، ابتدا لازم است یک مقدمه نظری برای این بحث مطرح کنم. دو دیدگاه درباره ماهیت انسان وجود دارد که به دو دیدگاه درباره ماهیت دین منجر میشود. اصل و اساس انسان، از دو ساحت روحانی(روانی، ذهنی، درونی) و جسمی تشکیل میشود. دکارت(1596 - 1650م)، از مشهورترین افرادی است که انسان را به دو ساحت سابژکتیو و آبژکتیو تقسیم میکند. دیدگاه اول میگوید که ساحت روحانی، اصل وجود انسان را تشکیل میدهد، بسیاری از فلاسفه مدرن برای ساحت درونی(نسبت به ساحت بیرونی)، اولویت قائل میشوند. این نگاه یک پیامد دینی دارد؛ به طوری که این تعریف از انسان، در تعریف دین نیز تأثیر میگذارد و عقاید دینی نسبت به مناسک دینی در اولویت قرار میگیرد. دیدگاه دوم میگوید، انسان ترکیب جسم و روان(بدن و ذهن) است و این دو از هم قابل تفکیک نیستند، تأثیر این تعریف از انسان، در تعریف دین این است که مناسک دینی(روابط تنانه) با رابطهای رفتوبرگشتی، درهم تنیده میشوند. یعنی با التفات به این دیدگاه، دینداری نیز به وجوه جسمانی، روابط عینی و مناسک جمعی نیاز پیدا میکند. من خود با دیدگاه دوم موافق هستم و معتقدم ساحت جسمانی با ساحت ذهنی انسان، پیوندی عمیق دارد.
یکی از مصادیق روابط تنانه میان آدمها، برگزاری تجمعات همچون جشنوارهها و سوگوارههاست که به حضور جسمانی آدمها نیاز دارد. دعوت به عدم حضور در مناسک دینی، دعوت به کنار گذاشتن بخشی از وجوه دین است که با ماهیت دین ارتباط دارد. طبیعی است که این مسئله مقاومتی را میان دینداران ایجاد میکند. به طور کلی دعوت به ترک مناسبات جمعی، نه فقط در امور دینی بلکه در همه مسائل، سخت است. از زمان شیوع کرونا تاکنون، افراد زیادی نسبت به وضعیت خانهنشینی ابراز نارضایتی کردهاند و دوست دارند مناسبات جمعی دوباره برقرار شود، این در حالی است که عموماً در خانه تنها نبودهاند و خانواده را در کنار خود داشتهاند اما چون به مناسبات جمعی نیاز دارند، بیتابی از خود نشان میدهند. چند روز پیش، واشنگتنپست گزارشی از سواحل نیویورک منتشر کرد که نشان میداد مردم بیتوجه به وضعیت شیوع کرونا، در حال تفریح بودند، گزارشگر از شخصی پرسیده بود چرا با وجود احتمال بیماری به این مکان آمدهاید؟ آن شخص پاسخ داده بود این بخشی از زندگی ماست و نمیتوانیم حذفش کنیم. غرض از بیان این مثال، این بود که بگویم مقاومت در برابر حذف مناسبات جمعی و روابط تنانه میان آدمها در همه جای دنیا وجود دارد و محدود به مسائل دینی و دینداران نیست.
اما توجه کنید که منظور این نیست که صرف نظر نکردن از مناسک دینی و مناسبات جمعی در ایام شیوع بیماری را موجه جلوه دهیم، بلکه صرفاً سعی میکنیم تحلیلی از آنچه روی میدهد، ارائه دهیم، نه اینکه آن را توجیه کنیم. طی روزهای گذشته، عموم تحلیلها درباره رفتار برخی دینداران در قبال تعطیلی حرمها، صرفاً به موضوع «خرافات» ارجاع داده شد، در حالی که بحث، خرافات نیست و ریشههای انسانشناختی و جامعهشناسی دارد و من در ادامه به آن اشاره خواهم کرد.
سطح سوم، عقاید دینی است. یک عقیده دینی وجود دارد که ائمه و امامزادگان، شفادهنده هستند و بیماریها را شفا میدهند. این عقیده دینی با این دستورالعمل بهداشتی که میگوید در ایام شیوع بیماری در حرمها حاضر نشوید، تعارض پیدا میکند. دیندارانی هستند که معتقدند این عقیده جزء عقاید دینی اصیل نیست و خرافه است، پس به طور مشخص کمی باید درباره خرافات صحبت کنیم تا به اصل ماجرا برسیم.
بازنگری در مفهوم خرافه
تعریف خرافات از موضع یک بیدین و کسی که هیچ امر ماورائی را قبول ندارد، مشخص است. او میگوید هر آنچه با دادههای تجربی و حسی تعارض داشته باشد، خرافات است. همین جا داخل پرانتز عرض کنم که این تعریف از خرافات تکلیفش چندان با خودش مشخص نیست، در همین هم میتوان اما و اگر آورد. مثلاً همین دادههای علمی و تجربی امروز یک نظر را میدهند و چند وقت دیگر(شاید چند سال و شاید چند قرن بعد) نظر دیگری میدهند، همانطور که تاکنون چنین بوده و نظریات علمی در موضوعات مختلف بارها دستخوش تغییرات بوده است. اما سؤال مهم این است که خرافات از منظر یک شخص دیندار چه تعریفی دارد؟ این خیلی محل بحث است، چرا که اساساً عقاید دینی خارج از حیطه قضاوت عقل و یافتههای علمی(به معنای علوم تجربی) هستند، لذا یک دیندار چطور میتواند بگوید یک بخش خاص از عقیده دینی، خرافات است و با یافتههای علمی جور درنمیآید؟ آیا بقیه عقاید دینیاش را با یافتههای علمی میتواند تطبیق دهد؟ ممکن است پاسخ داده شود:《عقل اگر در تضاد با عقاید دینی قرار گیرد، خرافات است، منتها خیلی از عقاید دینی که خرافه تلقی میشوند، عقایدی نیستند که در تناقض با عقل و علم قرار میگیرند، بلکه صرفاً عقایدی هستند که علم تجربی در برابرشان ساکت است، یعنی علم نمیتواند در مقابلشان اظهارنظر کند》این جواب هم جواب سادهانگارانهای است. زیرا بسیاری از عقاید مذهبی حتی با وجود سکوت علم تجربی در برابر آنها، در بعضی مکاتب علوم انسانی رد شدهاند. پیچیدگی قضیه اینجاست که مکاتب مختلف علوم انسانی نیز نسبت به هم ساکت نیستند و اختلاف نظر دارند. پس هیچ مرجعی برای تشخیص اینکه چه چیزی خرافه است، وجود ندارد.
تعریف دیگر این است که بگوییم خرافات آن چیزی است که با نگاه اصیل دینی در تعارض باشد، یعنی آنچه که مستند معتبر دینی نداشته باشد، خرافات است. به نظر من این تعریف هم تعریف سادهانگارانه است. چون پای مفهوم دیگری به نام «دین اصیل» به بحث باز میشود که از خرافات پیچیدهتر است. امروز رویکردها و خوانشهای متنوعی از دین وجود دارد که همگی مدعی اصالتاند، بنابراین کدام رویکرد از دین را به عنوان اصیل میخواهیم بپذیریم؟ لذا تعریف خرافات، نه براساس انطباق با علم و نه براساس انطباق با دین اصیل، قابل دفاع نیست. پس خرافات را چگونه تعریف کنیم؟ این یعنی باید نسبت به مفهوم خرافه و به کاربردن این واژه، بازاندیشی و بازنگری داشته باشیم.
زیست دینی در چالشی جدید
یکی از تبعات ابعاد تعلیق موقت مناسک جمعی دینی که چالشی جدید در زیست دینی محسوب میشود، مسئله شفابخشی است. عقیدهای وجود دارد که امامزاده، حتماً بیماری را شفا میدهد، حالا که دستور پزشکی مبنی بر عدم حضور در حرم امامزاده به وجود آمده است، کسانی که خود از مراجع و شخصیتهای دینی هستند، آن را پذیرفتهاند و مقاومت مردم در برابر دستور پزشکی را صحیح نمیدانند. بسیاری از شخصیتهای دینی بعد از قضیه کرونا گفتند این که امامزاده حتماً شفا میدهد و حرم او در مقابل بیماری ایمن است، خرافات است! اما این عقیده که امامزاده حتماً شفا میدهد، سالهای سال از سوی همان شخصیتها تأیید و ترویج و توصیه شده بود! اینجا شخصیت دینی بر سر یک دو راهی قرار میگیرد، یا باید بگوید ادعایش از اول خرافه بوده است یا باید بگوید کلاً خرافه نیست. نمیشود از جایی به بعد خرافه شود. حالا ممکن است عدهای اینگونه پاسخ دهند که امامزاده هنوز هم شفا میدهد، اما نیازی به حضور فیزیکی در حرم نیست، این هم با عقاید و ادعاهای قبلی شخصیتهای دینی که میگفتند زیارت باید حتماً با حضور فیزیکی و جسمانی همراه باشد، در تناقض است. اتفاق اخیر، یعنی برخورد یک توصیه پزشکی با عقیده قبلی، سامانه پیشین را دچار تنش کرده و این الزام را به وجود آورده است تا مناسبات دینی را با روابط انسانی، دنیای اطراف و حتی بدن خودمان(از نظر پزشکی) مورد بازنگری دهیم. اینها موشکافیهایی هست که متخصصان، متألهان و حتی جامعهشناسان دین باید به آن بپردازند، مفهوم شفادهندگی با این اتفاق دچار تحول میشود، حال اینکه این تحول چگونه باید انجام شود، خارج از مجال گفتوگویی است که انجام میدهیم.
گفتوگو از مجتبی اصغری
انتهای پیام