روز گذشته و همزمان با سالروز وفات حضرت معصومه(س)، متنی توسط امیر ترکاشوند، نویسنده مقاله «حجاب شرعی در عصر پیامبر(ص)» در فضای مجازی منتشر شد که در آن، دو ادعای عمده و البته به شکل موجز، درباره فرزندان امام موسی کاظم(ع) مطرح میکند.
پیوند ازدواج با امر سیاسی
ترکاشوند در بخشی از این متن که به سرعت توسط بعضی کانالهای مجازی بازنشر شد، میگوید: «دیگر موضوعی که باید {در زندگی امام کاظم(ع) } مورد بررسی قرار گیرد این خواسته بحثانگیز امام است که خواستار عدم ازدواج دخترانش شد. امروز(مطابق تقویم) سالگرد وفات فاطمه معصومه یکی از دختران آن امام است که در شهر قم به خاک سپرده شده و همه میدانند که شوهرنکرده و مجرد از دنیا رفت. علتِ این امر، گویا به به همان خواستِ پدر برمیگردد. توجه به خواستِ امام کاظم چنان جدی بود که وقتی قاسم بن محمد یکی از آن دختران(به نام اُم سلمه) را عقد کرد شدیداً مورد اعتراض اطرافیان قرار گرفت و وی به رفع سوءتفاهم پرداخت و توضیح داد که اصلاً قصدش روابط زناشویی نبوده و فقط خواسته با پیوند محرمیّت، وی را در سفر حج همراهی کند: «موسی بن جعفر را هجده پسر و بیست و سه دختر بود ... موسی بن جعفر وصیت کرد که دخترانش شوهر نکنند و هیچ یک از آنان شوهر نکرد مگر اُمسلمه که در مصر به ازدواج قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد درآمد و در این باره میان قاسم و خویشانش جریان سختی پیش آمد تا آنجا که قاسم قَسَم خورد که جامه از وی دور نکرده و جز آنکه او را به حج بَرَد منظوری نداشته است»(ترجمۀ تاریخ یعقوبی ج ۲ ص ۴۲۱).
همانگونه که از نظر گذشت، اولین ادعای ترکاشوند با استناد به تاریخ یعقوبی، این است که امام موسی کاظم(ع) دختران خود را از ازدواج نهی کرده بود، اما نگاهی به وصیت امام موسی کاظم(ع) که در کتاب اصول کافی، منعکس شده است، چیز دیگری میگوید. امام موسی کاظم(ع) در این وصیتنامه که برخی از یاران مورد اعتماد ایشان شاهد بیان و نگارش آن بودهاند، میفرماید: «.. ولا یزوّج بناتی أحد من إخوتهن، من أمهاتهن، ولا سلطان ولا عم إلا برأیه ومشورته، فإن فعلوا غیر ذلک فقد خالفوا الله و رسوله، وجاهدوا فی ملکه، وهو أعرف بمناکح قومه، فإن أراد أن یزوّج زوّج وإن أراد أن یترک ترک، وقد أوصیتهنّ بما ذکرت فی کتابی هذا، وجعلت الله عزّ وجلّ علیهنّ شهیداً...»(اصول کافی، ج ۱، ص ۳۱۶ و ۳۱۷)؛ یعنی هیچ یک از دخترانم را نباید برادران مادری، زورمندان فامیل و یا عموهایشان شوهر دهند بلکه ازدواج آنان باید با نظر و مشورت او{علی ابن موسیالرضا} باشد، اگر بدون اجازه او به چنین کاری اقدام کنند، با خدا و رسول خدا مخالفت ورزیدهاند و در ملک خدا منازعه کردهاند، زیرا او{علی ابن موسیالرضا} به مصالح قومش در امر ازدواج آگاهتر است، پس هرکس را او تزویج دهد اطاعت کند و هرکسی را او تزویج نکند، فرمان برد.
در مورد این بخش وصیت امام هفتم شیعیان(ع) نکات پرشماری میتوان بیان کرد که در این مجال، تنها ذکر سه نکته کفایت میکند:
۱- امام کاظم(ع) دختران خود را از ازدواج نهی نکرده است، بلکه طبق متن وصیت مذکور ایشان از دخترانش میخواهد با اجازه و مشورت برادرشان امام رضا(ع)، ازدواج کنند. توجه داشته باشیم که محال است امام شیعیان، بر خلاف سنت و سیره پیامبر(ع) که به ازدواج تأکید داشتند، وصیت کند!، یکی از تفاوتهای اسلام با برخی قرائتهای دین مسیحیت این است که رشد معنوی و تکامل ایمان برای دختران، منوط به تجرد نیست بلکه اسلام همه انسانها، اعم از زن و مرد را به ازدواج و تشکیل خانواده دعوت میکند.
۲- امام کاظم(ع) در وصیت به این مشورت، هیچ اجباری به دختران خویش نکرده است و متخلفان از وصیت خود را به خون و خونریزی وعده نداده است!، این صرفاً یک توصیه ایمانی برای آنان که میخواهند به راه پدرشان مؤمن باشند، تلقی میشود.
۳- این تدبیر امام هفتم شیعیان در شرایطی رخ داد که ازدواج با امر سیاسی پیوند خورده بود؛ در وضعیت سیاسی آن روزگار که شیعیان، سخت تحت فشار قرار داشتند و نفوذ شخصیتهای غیرصالح به خاندان علویان میتوانست ضربات جبرانناپذیری به نهضت شیعی وارد آورد، این تصمیم، قابل درک و تبیین است.
دلایل پذیرش ولایتعهدی توسط امام رضا(ع)
دومین ادعای ترکاشوند در متنی که از نقل شد، ادعای ائتلاف و صلح امام رضا(ع) با دستگاه خلافت عباسی است!، ترکاشوند با ساحت دوگانهای میان امام رضا(ع) و برادرش احمد ابن موسی(ع) مینویسد «سومین موضوع در زندگی خانوادگی امام کاظم(ع) به تفاوت چشمگیر میان فرزندان حضرت برمیگردد؛ از یکسو احمد بن موسی(مشهور به شاهچراغ شیراز) همانند پدر در راه مبارزه با خلفای عباسی جنگید و کشته شد و از سوی دیگر علی بن موسی الرضا(امام هشتممان، شاهِ خراسان) با همان خلفا صلح و ائتلاف کرد و ولایتعهدیشان را پذیرفت. این نیز موضوعی مهم است که محققان باید در اصل و فرعش به تحقیق بپردازند چنانکه پرداخته و به نتایجی رسیدهاند.»
این ادعا در حالی مطرح میشود که امام رضا(ع) شدیداً مخالف پذیرش جایگاه ولایتعهدی بودند و به اجبار از مدینه به خراسان هجرت کردند، هنگامی که فشار برای پذیرش ولایتعهدی به امام رضا(ع) افزایش یافت، ایشان از جایگاه تحمیلی ولایتعهدی برای ترویج معارف قرآن و اهل بیت(ع) و رسوایی چهره نفاق خلافت عباسی بهره برد و هیچ مشارکتی را در قدرت سیاسی و امر و نهی به مناصب حکومتی نپذیرفت؛ اصرار امام بر مرزبندی با دستگاه خلافت تا آنجا ادامه داشت که ایشان پس از تحمل مدتها اذیت و آزار و حتی یک دوره زندان در سرخس، سرانجام به دست عمال عباسی در آخرین روز ماه صفر سال ۲۰۳ هجری در مرو به شهادت رسید.
بازخوانی پیام حضرت آیتالله خامنهای به اولین کنگره بینالمللی امام رضا(ع) و تدقیق در نظریه شهید مطهری درباره ولایتعهدی امام رضا(ع) میتواند برای علاقهمندان روشنگر و قابل توجه باشد.
به قلم مجتبی اصغری
انتهای پیام