روز گذشته کاربران ایرانی اینستاگرام با عکسی مواجه شدند که از سوی یک پزشک منتشر شده بود. این عکس بدن مجروح فردی را به نمایش میگذاشت و در ذیل آن پزشک با طنازی از دوستانش درخواست کرده بود که نظرات طنزگونه خود را در رابطه با این عکس برایش بنویسند.
این عکس اما با واکنش انتقادی بسیاری از کاربران فضای مجازی مواجه شد. تمامی این واکنشها یک فصل مشترک داشت: «افسوس برای گم شدن اخلاق پزشکی و فراموش کردن اصل حفظ اسرار بیمار از سوی پزشکان».
آنچه این روزها از سوی بیشتر مردم و حتی مسئولان از آن یاد میشود گم شدن اصل اخلاق در میان بخشی از پزشکان یعنی افرادی که زمانی سمبل و نماد داشتن تندرستی و عمر طولانی بودند، افرادی که در گذشته از آن رو که مظهر دانش، اخلاق و دین بودند، حکیم نامیده میشدند.
جایگاه پزشکان در گذشته چونان عضوی از خانواده، از آن جهت که نجاتدهنده جان انسانها بودند، بسیاری آنها را ناجی و حافظ اسرار خود میدانستند چونان عضوی از خانواده خود و سنگی صبور که سفره دل خود را برای آنها گشوده و از آنچه ناگفتنی بود برای این سپیدجامگان باز میگفتند و اسرار هویدا میکردند.
اما با گذشت زمان گویی نوبت به عصر همپالگیهای پزشک احمدیها رسیده است، پزشکانی که اینبار نه به دستور رضاخان پهلوی که به فرمان نفس خود به انجام کارهایی اقدام میکنند که کم از آمپول هوای پزشک احمدی و گذر از در علیمالدوله نیست؛ زیرمیزی گرفتن، افشای اسرار بیمار برای دیگران، عدم پاسخگویی به بیمار و خانواده او همه و همه نشانهای از مفقود شدن حلقهای است که چند صباحی از گم شدن آن نمیگذرد؛ اخلاق و تعهد حرفهای.
پزشکان مشهور در ایران خود را وسیلهای از جانب خدا برای بهبود انسان میدانستند، بسیاری از پزشکانی که نامی در ایران و حتی جهان برای خود گذاشتهاند بر این مسئله تأکید کردهاند که آنان ابزاری هستند که خداوند برای بهبود وضعیت سلامت انسانها توانایی فراگرفتن علم آن را به آنها داده است موضوعی که امروز حداقل در میان بخشی از این افراد به فراموشی سپرده شده است.
جسم انسان برای آنها تنها وسیلهای برای امرار معاش شده است، تنهایی که به جان آدمی شرف پیدا کردهاند، اینک محلی برای خلق آثار هنری برای افرادی شده است که حامل نامی بزرگ بر خود شدهاند؛ «پزشک». همان پزشکی که وظیفهاش پیشگیری از ابتلای افراد جامعه به بیماری و در صورت بیمار شدن رهاندن این مردمان از آن و کمک به بهبوی بود.
اما دیگر چنین چیزی و چنین تعریفی در میان هیاهوهای بسیار به فراموشی سپرده میشوند، دانشجوی پزشکی که دوره انترنی را به پایان میرساند بلافاصله میکوشد به درآمدی نجومی دست پیدا کرده و بتواند زندگی خود را با استانداردهای زندگی دیگر پزشکانی که میشناسد، برساند برای این فرد هدف از آن چیزی که خود و دیگران از او انتظار داشتهاند، تفاوت میکند این افراد دیگر آن سپیدجامگانی نیستند با ذکر «یأمن اسمه دواء و ذکرهُ شفا» بهبودی روحی و جسمی برای افراد به ارمغان میآوردند.
کرامت انسانی را چه شده است که چنین بدان بیتوجهی میشود آیا این مسئله به آنان آموزش داده نشده است که پیش از هرچیزی باید در نظر بگیرندکه با بندگان خدا و عزیزترین موجودات در نزد او سروکار دارند.
فراموش شدن اصل کرامت انسانی در میان برخی پزشکان
آیا این معدود پزشکان نمیدانند که خداوند خود به تمامی افراد کرامت بخشیده است و پس چگونه است آنها این مسأله را به فراموشی سپرده و سعی در خدشه دار کردن آن میکنند، آیا دانشجوی پزشکی نمیداند انسان چیزی فراتر از گوشت و خون است؟ گوهری در دل او نهاده شده است که محل دیدن نور خداوندی است.
دانشجویانی که بدون فراگیری و علم مسلح میشوند
علم النفس و جایگاه آن یا مراقبت معنوی از بیمار و حمایت از خانواده آنان در دانشگاههای علوم پزشکی چه جایگاهی دارد که پزشکان بدون مسلح شدن بدان وارد جامعه شده و شروع به ویزیت بیماران میکنند و برخی از آنان به خلق بدترین صحنههای اخلاقی در این حرفه میپردازند.
نهادهای تربیت کننده پزشک به اصل کرامت انسانی و آموزش اصول اخلاقی توجه داشته باشند
از آنچه گفته شد به نظر میرسد که وزارت بهداشت و دانشگاههای علوم پزشکی، دانشگاه آزاد و دیگر نهادهایی که وظیفه تربیت پزشک را دارند پیش از هر چیزی باید به دانشجوهای خود یاد دهند با موجودی سر و کار خواهند داشت که خداوند او را عزت بخشیده و از گوهر خود در وجود او نهاده است، وظیفه یک پزشک نیز در این راستا فراهم کردن حفظ سلامت محل نگهداری این گوهر یعنی تن اوست.
از سوی دیگر در آموزشهای پزشکی باید پیش از هرچیزی بر اصل اخلاق تکیه شود که بخشی از آن نیز قطعا اخلاق حرفهای و حفظ اسرار بیمار است که میتواند نسل جدید پزشکان را آماده کند تا بر طریق گذشتگان خود به دنبال نام نیک باشند نه سرای زرنگار.