سهراب نوروزی چلیچه در نخستین روز اردیبهشت ۱۳۳۶ در شهر چلیچه از توابع شهرستان فارسان به دنیا آمد، پدرش علیحسین و مادرش فاطمه نام داشت. او تا پایان دوره متوسطه در رشته ریاضی درس خواند و در این مقطع دیپلم گرفت. سهراب معلم بود و در سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و یک دختر شد.
این شهید والامقام از سوی بسیج در جبهه حضور یافت و در دوران دفاع مقدس مسئول محور شوش و جانشین تیپ ۱۷ علیابن ابیطالب(ع) و نخستین فرمانده گردان مستقل و خطشکن استان به نام ذوالفقار بود که در عملیات والفجر مقدماتی حضور داشت. سرانجام پس از حضور مداوم در جبهههای جنگ و عملیاتهای مختلف، شهید نوروزی با سمت فرمانده گردان توحید، در عملیات خیبر در جزایر مجنون شرکت و به دلیل بمباران شیمیایی بهشدت مجروح شد. او در سال ۱۳۶۲ در بیمارستان گلستان اهواز به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد.
«عالم محضر خداست و بندگان همه در حضور او حاضرند؛ پس مواظب باشید در حضور سلطان عادل خود را فراموش نکنید تا خود را در بندگی، معشوق خدا کنید. ای انسان، خود را فراموش نکن که تو در محضر خدا هستی و هر کاری انجام دهی با همان فعل برای خود جایگاه تهیه کردهای. امروز، اسلام در دست ما مانند امانت است که باید از این امانت با جان و دل نگهداری کنیم. ای فرزندانم! در سوگ من خود را غمگین نکنید زیرا دیدار همه انسانها در دنیای دیگری است».
فرمانده سپاه فارسان بود. محل سپاه روبهروی دفتر امام جمعه بود. در سالهای نخست، نماز را در محل سپاه به جماعت اقامه میکردم و بعد از نماز، کلاس معارف و احکام و زبان عربی داشتیم. برادران سپاه از جمله سهراب با اشتیاق در این کلاسها شرکت میکردند. در شبهای چهارشنبه جلسه هفتگی دیگری داشتیم و در آن جلسه، بیشتر افراد شاخص و برجسته فرهنگی و مذهبی و مسئولان شرکت میکردند. سهراب هم در آن جلسات شرکت میکرد و نظرهای خوبی ارائه میداد. او با صبر و حوصله به حرفها گوش میداد و بعد از فکر کردن به سؤالات جواب میداد. از دوستان همرزمش این خاطره را درباره او شنیدم: سهراب در بیشتر عملیاتها حاضر نبود بند کفشش را ببندد. او میگفت اینها که عملیات مهمی نیست، با همین وضع میشود دشمن را شکست داد؛ بنابراین با همان وضع یعنی بدون اینکه بند کفش یا پوتینش را ببندد گردان خود را هدایت میکرد و عملیات را انجام میداد و پس از آن هم به مقر مربوط بر میگشت. سهراب در یک عملیات روی زمین نشست و پس از بستن بندهای پوتین گفت: این جنگ جدی و واقعی است و آن نبرد، عملیات خیبر و حمله به جزایر مجنون بود. او در این عملیات بند کفشهایش را محکم بست و جنگ را آغاز کرد. (راوی: حجتالاسلام توسلی، امام جمعه وقت فارسان)
در شب شروع عملیات خیبر، دلهای عاشق شهادت به شوق نبرد میتپید و فرمانده عزیز، سهراب نوروزی، آرام و قرار نداشت. در لحظه حساس چند ساعت قبل از عملیات، او دبههای ۲۰ لیتری بنزین را به همراه بسیجیان به فاصله حدود ۳۰۰ متری محل استقرار قایقها حمل میکرد و اگر در آن زمان او را میدیدی این موضوع را باور نمیکردی زیرا انگار فرمانده گردان نبود و با اخلاص تمام پا به پای نیروهایش به یاریشان میشتافت. (دستنوشته شهید جمشید بهرامی)
برگرفته از کتاب «یلان فارسون»، تدوین داود بابایی
انتهای پیام