شش روز از شروع جنگ تحمیلی میگذشت که نخستین گروه از رزمندگان چهارمحالوبختیاری با فرماندهی سردار شهید حسینعلی ترکی هرچگانی به اهواز و سپس به محور شوش اعزام شدند.
در سالهای نخست جنگ این استان یگان مستقلی نداشت و نیروهای اعزامی آن بیشتر در یگانهای لشگر هشت نجف اشرف، ۱۴ امام حسین(ع) و تیپهای ۲۵ کربلا و ۱۷ علیبن ابیطالب(ع) ساماندهی میشدند، تا اینکه در سال ۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی، گردانی به نام ذوالفقار به آنان اختصاص یافت که با فرماندهی سردار شهید سهراب نوروزی چلیچه وارد صحنه نبرد شد و با مأموریت شکستن خط دشمن بسیار موفق عمل کرد و به اهداف تعیین شده رسید.
حضور منسجم رزمندگان استان در قالب یگان استانی تا پایان جنگ ادامه داشت و در عملیات والفجر ۱۰ با عنوان لشگر ۴۴ قمربنیهاشم(ع) به قلب دشمن زدند. این یگان به دلیل اطاعت محض از ولیفقیه زمان، امام خمینی(ره) به یگان ولایی معروف شده بود که با داشتن ۳۵ هزار رزمنده و تقدیم دو هزار و ۴۲۰ شهید افتخارآفرینی کرده است.
ایکنا چهارمحالوبختیاری میزبان یکی از فرماندهان تیپ قمربنیهاشم(ع) در دوران دفاع مقدس بود که بهعنوان یادگار هشت سال حماسه و رشادت، به بازگویی خاطراتی از آن دوران پرداخت. داوود بابایی فارسانی متولد ۱۳۳۶ در شهر فارسان است که در سال ۱۳۵۳ ازدواج کرده و صاحب شش فرزند است.
با آغاز جنگ تحمیلی، با وجود داشتن سه فرزند خردسال، به فرمان امام خمینی(ره) لبیک گفت و پس از گذراندن دوره ۴۵ روزه، به دفاع از انقلاب و سرزمین اسلامی برخاست و در طول هشت سال دفاع مقدس عاشقانه در جبههها حضور داشت.
بابایی که همسنگری با بسیاری از مجاهدان بزرگ اسلام را تجربه کرده بود، در سالهای اخیر به نگارش و بازگویی خاطرات خود در قالب دو کتاب «يلان فارسون» چاپ سال 98 و «روزهای دلداگی» پرداخته است. گفتوگوی ایکنا را با داوود بابایی فارسانی با هم میخوانیم:
ایکنا - انگیزه شما از حضور در جبهه با وجود داشتن سه فرزند خردسال چه بود؟
شاید صحبت از انگیزه و حس و حال آن دوران برای برخی غیر قابل درک باشد، اما اگر از من بپرسند بهترین دوران زندگیام چه زمانی بود قطعاً پاسخ خواهم داد زمان حضور در جبهه.
از ابتدای کودکی با همراهی پدر و مادر با روضه امام حسین(ع) و برنامهها و مجالس اهلبیت(ع) بزرگ شده بودم و باید پرسید چگونه سیدالشهدا(ع) تمام عزیزان خود را در راه اسلام در کربلا از دست دادند اما باز هم مثل کوه در برابر دشمن ایستادند و یا ابوالفضل العباس(ع) تا آخرین لحظه جان دست از حمایت از امام خود بر نداشتند. به جرئت میتوانم بگویم که تمامی مصادیق پیروی از سیره اهلبیت(ع) و اولیای دین را در جبهه میشد یافت و کسی که یک بار در جبهه حضور مییافت عاشق و دلباخته میشد و آنرا رها نمیکرد؛ چرا که جبهه مملو از صفا، صمیمیت، احترام، صداقت، عرفان و ... بود؛ لذا بنده نیز مانند هزاران عاشق و هوادار انقلاب، اسلام و ولایت فقیه و با تأسی به سیره بزرگان دین، تجاوز ناجوانمردانه و زورگویی دشمن را بر نتافتم و تکلیف را در عمل به فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر دفاع از سرزمین دیدم.
ایکنا - خانواده و بهویژه همسر مانع اعزامتان به جبهه نمیشدند؟
برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید بر نقش بیبدیل همسران و مادران رزمندگان تأکید کنم بهویژه در ایام عملیات و تا چند روز پس از آن که خبر سلامت فرزند یا همسر را به هر وسیله ممکن دریافت کنند، لحظات طاقتفرسا و پراضطرابی را پشت سر میگذاشتند، گویی لحظهلحظه آن روزها برای این افراد یک عملیات بود. بهویژه نباید از فعالیت منافقان غافل شد که در ایام عملیات شایعاتی را از شهادت یا اسارت رزمندگان میان خانواده و بستگان آنان پراکنده میکردند تا فضای اضطراب و رعب و اندوه را در جامعه ایجاد و خانوادهها را دلسرد کنند.
در اولین اعزامم در سال ۶۰ که به فرماندهی غلامرضا کاووسی به منطقه کردستان بود، به یاد دارم که ۳۰۰ رزمنده از شهرکرد اعزام میشدیم. همسر و مادرم به همراه فرزندان قد و نیمقدمان برای بدرقه حضور یافتند؛ لذا نهتنها مانع این حرکت مقدس نمیشدند بلکه در این راه همراهمان بودند و این روایت تمام مادران و همسران رزمندگان بود.
در آن روز، مادری را دیدم که بهدنبال فرزندش در میان جمعیت بود و پس از آنکه پسر نوجوانش، شهید اسفندیار مالکی را یافت دست او را محکم گرفت تا مانع رفتنش شود. پس از دقایقی مادر و پسر از جمعیت دور شدند و وقتی بازگشتند مشاهده کردم که مادر با رضایت و لبخند پسرش را بدرقه میکرد.
بعدها مادر شهید مالکی را یافتم تا از ماجرای آن روز جویا شوم و مادر شهید نقل کرد که پسرم در آن چند دقیقه به من گفت تمامی کسانی که اینجا هستند تا به جبهه اعزام شوند مادر دارند و با رضایت پدر و مادر عازم جبهه میشوند چرا مانع رفتن من میشوی؟ سپس به دست و پایم افتاد و پاهایم را میبوسید تا رضایتم را جلب کند، نمیدانم چه اتفاقی افتاد که دلم به رفتنش رضایت داد و هر چه پول همراهم داشتم به او دادم و با رضایت راهی جبههاش کردم که یک سال بعد در عملیات والفجر مقدماتی به شهادت رسید.
استقبال مادران و همسران از شهدا سوی دیگر قضیه بود که از نقش مهم و کلیدی این افراد حکایت داشت و باید دید اگر این ایثار و فداکارها نبود آیا حماسه دفاع مقدس رقم میخورد؟
ایکنا - نقش زنان را در پشتیبانی از جبههها چگونه میبینید؟
در کنار نقش مادران و همسران رزمندگان، نقش زنان در فراهمآوری امکانات مورد نیاز رزمندگان در جبههها بسیار مهم و قابل توجه است که بهعینه در شهر فارسان شاهد این تلاشها بودم. بسیج عمومی برای حمایت از جبههها شکل گرفته بود و هر فردی بر حسب توان خود اقلامی را تهیه میکرد و به جبههها میفرستاد. به یاد دارم که یک کامیون احشام از عشایر کوهرنگ به پایگاه جمعآوری کمک برای جبهه رسید که تعجب همگان را در پی داشت و یا دانشآموزی که یک کمپوت را کادو و تقدیم رزمندگان اسلام کرده بود؛ لذا همه اقشار از دارا و ندار برای کمک به جبههها پیشقدم بودند و زنان نیز با راهاندازی کارگاههای دوخت لباس، پخت نان، بستهبندی خوراکی، تهیه ماست کیسهای، ترشی، مربا و ... پشتیبان جبهه بودند؛ لذا این همکاری و همدلی و همراهی معنوی زنان و مادران و خواهران در پشت جبهه و چه بسا در مناطق عملیاتی بینظیر بود.
ایکنا - بهعنوان رزمنده و جانباز هشت سال دفاع مقدس، مهمترین دستاورد این رویداد بزرگ را چه میدانید؟
جنگ تحمیلی معمولاً با نام عراق بهعنوان کشور متجاوز گره خورده است، حال آنکه از چندین ماه قبل از آغاز جنگ، استکبار برنامهریزی کرده بود و بلوک شرق و غرب پشت سر صدام و دولتش او را برای حمله به ایران حمایت میکردند و از هیچ کمکی اعم از نیرو و تجهیزات و پول دریغ و ... نمیکردند؛ لذا به تعبیر مقام معظم رهبری تمام دنیای کفر رویاروی نظام نوپای اسلامی در ایران دست خالی قرار گرفته بود.
توفیقات زیادی در جنگ حاصل شد اما والاترین توفیق و دستاورد دفاع مقدس شکسته شدن ابهت توخالی استکبار جهانی بود. آمریکا حق دارد دشمنی کند؛ چرا که تا پیش از انقلاب اسلامی، کشور را در دست داشت و تا ۱۲ هزار مستشار آمریکایی در این مملکت حضور داشت اما انقلاب اسلامی تمامی این امتیازات را از آمریکا گرفت. همانطور که مقام معظم رهبری نیز فرمودند امروز رزمنده افغانی، عراقی، یمنی، سوری و ... برای یک هدف مشترک میجنگند و اینها از برکات انقلاب است.
ایکنا - در کدام عملیاتها شرکت داشتید و با کدام فرماندهان شهید استان همرزم بودید؟
بنده در اکثر عملیاتها از جمله محمدرسولالله(ص)، بیتالمقدس، محرم، خیبر، بدر، والفجر ۸، کربلای ۵، والفجر ۱۰، پدافندی فاو و آبادان حضور داشتم و در عملیات والفجر ۱۰ در منطقه حلبچه به درجه جانبازی نائل شدم.
افتخار داشتم در کنار اکثر فرماندهان شهید استان از جمله سرداران شهید ایرج آقابزرگی، ایرج بختیاری، عبدالصمد امیریان، داریوش مالکی، بهرام بهرامی، حسین اسلامی، غلامرضا کاووسی، فاضل، رضا رحمانی و ... بودم و مدتی جانشین سردار شهید رحمانی بودم.
پس از عملیات محرم و استقلال تیپ قمربنیهاشم غالب اوقات جانشین فرمانده گردان پیاده امام سجاد(ع) بودم و گردان یازهرا(س) از همین تیپ نیز رشادتهای فراوانی را از خود نشان دادند و در تمامی عملیاتهایی که تیپ حضور داشت، چیزی کم نگذاشتند.
ایکنا - از رشادتهای رزمندگان استان بگویید.
ماندگارترین افتخار و فداکاری رزمندگان چهارمحالوبختیاری در والفجر ۱۰ رقم خورد که تنها در یک روز از دو گردان تیپ قمربنیهاشم(ع) استان، ۲۰۰ شهید تقدیم انقلاب شد و یکصد رزمنده مجروح شدند و حدود ۱۵ نفر نیز به اسارت درآمدند تا با خون خود لبخند رضایت را بر لبان امامشان ببینند.
ایکنا - از تألیفات خود بگویید.
دو کتاب با عنوان «روزهای دلدادگی» و «یلان فارسون» از خاطرات جنگ و جبهه نوشتهام که در سالهای اخیر منتشر شده است. تأکید و توصیه مقام معظم رهبری به رزمندگان و جانبازان و ایثارگران مبنی بر نگارش و ثبت خاطرات دفاع مقدس مرا بر آن داشت که این دو کتاب را با وجود سختیهای فراوان در چاپشان بنویسم و منتشر کنم. اگر ما ننویسیم دیگرانی هستند که به هر گونهای که دلشان بخواهد بنویسند و حرکت رزمندگان را در جبهههای حق علیه باطل تحریف کنند. همسنگری با بسیاری از دلاوران و شیرمردان جبههها افتخار بزرگی بود که نصیبم شد و بر خود وظیفه دانستم که گوشهای از این تابلوی بزرگ را که مقام معظم رهبری در سخنرانی امسال در روز ۳۱ شهریورماه نیز بدان اشاره داشتند، روایت کنم.
ایکنا - آیا همان شور و بصیرت رزمندگان را در دفاع از سرزمین و ناموس در جوانان امروز مییابید؟
خاصیت انقلاب برخورداری از عنایت و لطف پروردگار است. چگونه یک بسیجی ساده از روستایی دورافتاده در کرمان میتواند جمعیت عظیم چند ده میلیونی را در سراسر کشور به خیابانها بكشاند؟ این محبوبیت و مقبولیت در قلبها چگونه حاصل میشود؟ قطعاً عنایت خداوند که مقلبالقلوب است، این محبت را در دل مردم جاى داده است.
امروز مردم مشکلات و فشار فراوانی را تحمل میکنند؛ اما قطعاً اگر پای جنگ برای دفاع از سرزمین در میان باشد همه پای کار خواهند بود و میدان را خالی نمیگذارند. جوانانی که برای دفاع از حریم حرم به سوریه اعزام میشوند با نامه و ابلاغ دست به این عمل نمیزنند بلکه مشتاقانه حضور مییابند و از خود گذشتگی میکنند و چه بسا به مقام رفیع شهادت نائل میشوند.
ایکنا - خاطرهای از عنایت و لطف خداوند در جبههها بگویید.
موارد بسیاری از نظر ویژه خداوند بر رزمندگان و امدادهای الهی در جبهه رقم خورده است که جا دارد در اینجا به نقل خاطرهای از عملیات والفجر ۱۰ بپردازم.
در این عملیات، گردانهای امام سجاد(ع) و یا زهرا(س) تیپ قمربنیهاشم(ع) استان خطشکن بودند و گردان حضرت امیر(ع) پشتیبانی را بر عهده داشت. به دلیل وضعیت سوقالجیشی منطقه که متشکل از چند تپه و کوه بود، شرایط سختی در پيشروى داشتيم. فرماندهی گردان امام سجاد(ع) بر عهده فرمانده کنونی بسیج مستضعفین کشور، سردار غلامرضا سلیمانی فارسانی بود و بنده یکی از دو جانشین گردان بودم که در این عملیات سردار سلیمانی از ناحیه گردن به شدت زخمی شد. گروهانهای هر گردان علاوه بر فرماندهان خودشان از سوی جانشینان گردان همراهی میشدند و پیشاپیش رزمندگان قرار داشتند که این نکته در روحیهبخشی و انگیزه به آنان مهم بود.
اکثر عملیاتها در طول شب انجام میشد تا دشمن که به انواع تجهیزات ماهوارهای و سلاح و توپ و تانک و هواپیمای مدرن مجهز بود متوجه ضعف تجهیزاتی و دست خالی ما نشود. آنان برای ایجاد رعب و وحشت از گلولههای رسام که نورشان در تاریکی شب قابل رویت بود استفاده میکردند تا روحیه رزمندگان را با باران این گلولهها تضعیف کنند.
در شب عملیات بر اساس شناسایی قبلی، بنا شد که گروهانها در مناطق مشخص مستقر شوند تا دستور عملیات صادر شود. کمینهای دشمن حدوداً ۲۰۰ متر با ما فاصله داشت؛ لذا باید در سکوت خود را به نقاط شناسایی شده میرساندیم و منتظر دستور میماندیم. گروهان ما متشکل از ۱۲۰ نفر حرکت کرد و در میانههای راه وقتی سر را عقب برگرداندیم متوجه شدیم که نصف گروهان راه را که پر از سنگلاخ و درختچه بود، گم کرده و جا مانده است؛ لذا ستون برید و امکان صدا زدن و ایجاد سر و صدا هم وجود نداشت. ناچار راه را برگشتیم اما موفق نشدیم همرزمان را بیابیم؛ لذا با ۶۰ نفر باقیمانده مسیر را ادامه میدادیم که عراق حمله را آغاز کرد وقتی سر را عقب برگرداندم متوجه شدم که بقیه افراد نیز راه را گم کرده و ۱۲ نفر بیشتر باقی نمانده است.
آتش بیامان دشمن اجازه هیچ حرکتی را به ما نمیداد بیسیمچی گروهان، شهید خیام صدری، با دو سر چفیه خود را به من بسته بود تا گم نشود. ما همچنان به سمت تپه و روی یال در حرکت بودیم که یک خمپاره ۶۰ کنار ما به زمین خورد و پرتاب شدیم که متأسفانه ترکش آن خیام را به شهادت رساند در آن شرایط بسیار بد چفیه را باز کردم و روی شهید انداختم، بیسیم از کار افتاد و دو رزمنده دیگر از جمله فرمانده گروهان نیز مجروح شدند.
ادامه مسیر و بالا رفتن از تپه به معنای خودکشی بود، از میان یازده رزمنده باقیمانده شهید حجتالاسلام رفیعی را کنار کشیدم و پرسیدم در چنین شرایطی چه باید کرد؟ تشری به من زد که استخاره در این شرایط چه معنایی دارد در صورتی که از قبل برای این عملیات آموزش دیدهایم و باید به اهداف تعیین شده برسیم. سپس آیه شریفه «كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللّهِ» را قرائت کرد. این آیه حجاب را از پیش چشمانمان برداشت و گویی فوجی از رزمندگان را میدیدیم که پیشانیبندهای یاحسین(ع) و پرچمهای یازهرا(س) در دست داشتند. روحیه گرفتیم و به جز فرمانده گروهان و حجتالاسلام رفیعی که در یال تپه کمین کردند تا جلوی عراقیها بایستند، ۹ نفر باقیمانده به سمت قله راه افتادیم و عراقیها را از پشت سنگرشان در نوک قله غافلگیر کردیم. عراقیها که خیال میکردند با یک گروهان آماده غافلگیر شدهاند در سنگرها پناه گرفتند فرصت را غنیمت دانستیم و تمام سنگرها را طی سه دقیقه با پرتاب نارنجک با خاک یکسان و سنگر را فتح کردیم از همین سنگر و با مهمات خود عراقیها، دیگر سنگرهای دشمن را هدف گرفتیم و تمام عراقیها را بدون درگیری به هلاکت رساندیم.
صبح شد و سکوت همه را فرا گرفت در همین حین فرمانده گروهان که زخمی و بیرمق بود به سنگر رسید و خبر داد که حجتالاسلام رفیعی توسط دشمن به رگبار بسته شد. در آنجا تفسیر آیه شریفه را به چشم خودم دیدم که چقدر زود آیه تفسیر شد و دهها عراقی تا دندان مسلح به اذن الهی چنان رعب و وحشتی در دلشان ایجاد شد که جرئت خروج از سنگر نیافتند و مغلوب ۹ رزمنده دست خالی سپاه اسلام شدند، از این امدادهای الهی بهوفور در جبهه اتفاق افتاد.
ایکنا - و سخن پایانی ...
جوانان غیور مملکت روزی با دست خالی مقابل دشمن تا دندان مسلح ایستادند و پیروز شدند و آرزوی یک وجب خاک کشور بر دل دشمن ماند.
امروز به تعبیر فرمانده کل قوا، زمان زدن و در رفتن گذشته است و به لطف خداوند و غیرت و تلاش سربازان دلاور دفاع مقدس، از جمله شهید تهرانیمقدم و جوانان پرتلاش میبینیم که موشکهای ما اهداف تا ۲ هزار و ۵۰۰ کیلومتر را نشانه میگیرند و در تمام عرصهها حرف برای گفتن داریم. حرکتهای آزادیخواهانه جهان نیز مانند جریان مقاومت و بیداری اسلامی از انقلاب اسلامی و شهدای دفاع مقدس ما الگو میگیرند.
انتهای پیام