به گزارش ایکنا، جلسه تفسیر قرآن آیتالله ابوالقاسم علیدوست؛ استاد درس خارج حوزه علمیه قم، با محوریت تفسیر سوره بقره امروز، 8 اردیبهشت در فضای مجازی منتشر شد.
در ادامه گزیده مباحث این جلسه را میخوانید؛
در نشست قبل آیه 28 و 29 از سوره بقره مورد گفتوگو واقع شد. به دو نکته راجع به این دو آیه اشاره کنم و بعد سراغ فراز جدید برویم. نکته اول اینکه در آیه 28 خداوند میفرماید: «وَ كُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ». در اینجا آیه به یک اماته اشاره میکند و دو احیا. پس یک موت است، دو احیا و یک اماته. در سوره غافر آیه 11 دو اماته هست و دو احیا: «قَالُوا رَبَّنَا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ». از این آیات کشف میکنیم آیه سوره بقره در مقام حصر نیست و حتی احتمال میدهیم آیه سوره غافر هم در مقام حصر نباشد.
عرض کردیم بعضی تا شش اماته و پنج احیا تصور کردند. اصولا این بحث ضروری نیست و به شدت تابع وضعیت برزخ است چون برخی در برزخ احیا و اماته دارند، برخی در برزخ فقط احیا دارند و اماتشان میرود تا صور اسرافیل دمیده شود. بنابراین اگر کسی از شما سوال کرد دو احیا داریم و یک اماته یا دو احیا و دو اماته داریم، جواب این است که این آیات در مقام حصر نیستند و ممکن است ما بیش از دو احیا و اماته داشته باشیم.
نکته دیگر اینکه ما جلسه قبل گفتیم از این آیه قاعده حلیت استفاده میشود. برخی قاعده حلیت و اصل حلیت را یکی میگیرند و فکر میکنند جزء اصول عملیه است در حالی که معنای قاعده حلیت این است که خداوند واقعا ما فی الارض را برای ما حلال قرار داده است. اگر ما حلیت را قاعده بدانیم اثرش این است که همیشه برای حرمت باید دنبال دلیل باشیم. ما قاعده طهارت نداریم، بلکه اصاله الطهاره داریم ولی قاعده حلیت داریم. نکته این است که باید روی حدود این قاعده کار کرد. مثلا آیا در حوزه معاملات میتوانیم بگوییم اگر شک کنیم معاملهای صحیح است یا صحیح نیست میتوانیم به این قاعده تمسک کنیم یا اینکه خیر، این قاعده در معاملات جاری نیست. به عبارت دیگر آیا این آیه یک مصادیق روشنی دارد یا خیر. به نظرم باید روی این مسئله کار کرد.
نکته سوم نکته جدیدی نیست ولی توجه به آن اهمیت دارد. در این چند وقتی که ما قرآن را تفسیر کردیم یک روش خاصی را از قرآن برداشت کردیم. از طرفی ما قرآن را یک کتاب پیچیده و دشوار نمیدانیم که فقط برخی افراد آن را بفهمند. پس قرآن یک کتاب دشوار نیست چنانکه قرآن کتاب عوام هم نیست. این نگاه در تفسیر آیات کمک میکند. خدای متعال قرآن را مثل یک متن سخت فلسفی پیچیده که خواص به سختی آن را بفهمند قرار نداده است و از طرفی آن را خالی از نکاتی که خواص بفهمند نیز قرار نداده است. قرآن به گونهای است که عوام میفهمند و خواص میپسندند. عوام میفهمند چون دشوار نیست، خواص میپسندند چون نکات زیاد دارد. پس قرآن نه کتاب عوام است و نه کتاب خواص است.
چرا این نکته را بیان کردم، چون توجه به این نکته موجب میشود در تفسیر آیات نگاه دیگری داشته باشیم مثلا در همین آیه نگاه عامیانه این است که خدا جنگلها و مراتع و آسمان و زمین را برای شما آفریده است تا استفاده کنید ولی معنای دشوارترش استفاده قاعده فقهی از آن است و اینکه کسی از این قاعده در حد گسترده استفاده کند. تازه ممکن است یک مطالب دیگری هم از آن برداشت شود.
بحثی بعدی ما درباره آیه 30 تا 38 است. ما کمتر مجموعهای از آیات مثل این 9 آیه داریم که پر از مطلب باشد. شما این 9 آیه را مطالعه کنید و ببینید چه مسائلی در این 9 آیه باید مطرح شود و تفاسیر را هم ببینید.