به گزارش ایکنا از اصفهان، نشست گفتوگو درباره کتاب «بازرگانی و اصناف پیشهور در عصر صفوی» نوشته مهدی کیوان، از سلسلهنشستهای سهشنبههای فصل سخن، روز گذشته، 27 تیرماه در محل کتابفروشی و انتشارات جهاددانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد.
میزبان این نشست، ابوالحسن فیاض انوش، عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان اظهار کرد: کتاب «بازرگانی و اصناف پیشهور در عصر صفوی» دو جلد در یک مجلد و هر جلد مشتمل بر چند بخش است و هر بخش چند فصل دارد. بخش اول در جلد نخست شامل سه فصل است که فصل دوم آن به بیان جانمایه کلام نویسنده درباره فسلفه تاریخ ایران پرداخته و ساختارهای اصلی در تاریخ ایران شامل زبان فارسی، مذهب شیعه، آداب و سنن و جغرافیا مورد بحث قرار گرفته است. فصل اول از بخش سوم درباره طبقه متوسط عهد صفوی بوده که به نظر میرسد مسئله اصلی مورد بحث نویسنده باشد.
وی ادامه داد: به زعم من، عنوان روشنگرتر کتاب به بررسی تاریخی موانع شکلگیری طبقه متوسط در ایران پرداخته است. برخلاف اینکه عنوان کتاب به صفویه اشاره دارد، نویسنده حوصله به خرج داده و از دوران پیش از اسلام و دورههای مقدم بر صفویه حقایق بسیاری مطرح کرده است. کتابهای معمول گزارشی از حوادث تاریخی ارائه میدهند، ولی این کتاب به بیان رویکرد تاریخ فکر و اندیشه اهمیت داده است. وقتی قدم به قدم با کتاب به جلو حرکت میکنیم، پی میبریم که نویسنده به چگونگی تعامل فکر، اخلاق و منش ایرانی با یکی از مقولات اصلی تمدن یعنی زندگی اجتماعی و اقتصادی پرداخته است.
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان بیان کرد: اقتصاد، اصناف و پیشهوران دستمایهای بودند تا نویسنده وارد مباحث اجتماعی شود؛ نکته جالب توجه این است که فاصلهای نسبی از تاریخنگاری اروپامحور در کتاب دیده میشود. بسیاری از مورخان معاصر ما وقتی خواستند تاریخ را ساختاربندی و مباحثی مطرح کنند، ریشههای ذهنی و نظریهپردازیهایشان تقریباً از تاریخنگاری اروپایی عاریه گرفته شده است، ولی آقای کیوان از این فضا فاصله گرفته و ایرانی بودن مورخ کاملاً احساس میشود. وی بعد از عمری تاریخاندیشی و تدریس تاریخ در فضایی قرار گرفته که از مباحث دوران تحصیل جداست و آنچه به اصطلاح خودش، شهود تاریخی بوده، به نگارش این مطالب منجر شده است.
وی درباره شهود تاریخی توضیح داد: اگر با گوشت و پوست خود شرایط تاریخی ایران را درک کنیم و متون آن را خوانده باشیم، بعد از مدتی فضایی که به روشنگری نسبت به جامعه منجر شود، برای ما شکل میگیرد و نویسنده تشعشعی از این حس تاریخی را در کتاب آورده است. حس تاریخی یعنی احساس کنیم که با همه ذرات تاریخی یعنی شخصیتها و جریانها در طول تاریخ همراه و همنفس هستیم. این یکی از روشهاییست که نویسنده در نگارش این کتاب از آن استفاده کرده و بنابراین، بصیرت اولیه را میبینیم که ضرورت پرداختن به فهم تحولات تاریخی ایران در بستر یک نظریه بومی است.
فیاض انوش گفت: نویسنده از گرتهبرداری از نظریههای فلسفی مثل مارکسیسم و لیبرالیسم دوری میکند، بهطوری که در این کتاب حدفاصلی میان دانش بومی ایرانی و فلسفههای غربی میبینیم؛ مخصوصاً در بخشهای خودانتقادی، به این معنا که نویسنده دورههای پیشین زندگی خود را نقد میکند؛ چنین کاری جرئت فراوانی لازم دارد و حسی به خواننده دست میدهد که انگار فکر نویسنده در حال پرواز و حرکت است.
وی ادامه داد: تلاش نویسنده برای اینکه نظریهای معطوف به معرفی ساختار پنجگانه فرهنگ و تاریخ ایران عرضه کند، سوای آنکه موافق یا مخالف آن باشیم، ارزشمند و درخور تقدیر است و هر تاریخنگاری وظیفه معرفی آن به دیگران را بر عهده دارد. تاریخ بهعنوان رشتهای تخصصی جذابیت چندانی ندارد، ولی زمانی که به فلسفه، اندیشه و وجدان جمعی گره بخورد، یعنی زمانی که احساس کنیم با مطالعه تاریخ، خود یا هویت خود را خواهیم شناخت، ارزشمند میشود. قصد نویسنده هم این است که علت یا دلایل حوادث تاریخی را که به شکلگیری هویت ایرانی منجر شده است، بیان کند. آخرین مرحله تأییدکننده هویت ایرانی، دوره صفوی است که نویسنده بهطور تخصصی آن را مطالعه کرده، ولی صرفاً بیان مسائل تاریخی نیت اصلی او نبوده است.
این استاد دانشگاه در خصوص پنج اصل شکلدهنده هویت ایرانی تأکید کرد: آداب و سنن مردم، سرزمین، ساختار حکومتی، زبان فارسی و مذهب تشیع در دوره پیش از اسلام ریشه دارد که بخشهای تشکیلدهنده هویت ایرانی هستند. در این میان، مذهب تشیع اصل انکارناپذیر مطالعات نویسنده است و به اعتقاد وی، جامعه ایران صرفاً جامعهای مسلمان نیست، بلکه با همه فراز و فرودهایی که داشته، جامعهای شیعه است. تعامل با تاریخ شکلدهنده هویت به شمار میرود، زیرا در طول زمان پیچوخمها و بحران حوادث هویت ما را شکل داده و هر ایرانی باید از آنها اطلاع داشته باشد. اصلیترین تمرکز نویسنده بر بازیابی هویت ایرانی بوده، بهطوری که بهوسیله هویت، طبقه سوم را بررسی کرده است.
وی با اشاره به جمله «تاریخ ایران تاریخ تحول نیست، بلکه تاریخ تکرار است.» در صفحه ۳۶۵ کتاب تصریح کرد: در اینجا باید معنای تحول و تکرار را به خوبی بشناسیم. میدانیم که بخشی از تاریخ دائماً در حال تکرار است و به گفته نویسنده، آنچه از تاریخ نمیآموزند، اشتباهاتی است که در تاریخ تکرار میشود. به نظر میرسد منظور نویسنده، حرکت از فضایی به فضای دیگر باشد، مثل اروپائیان که سنت را رها کرده و به مدرنیته روی آوردند. نویسنده به جای سنت از عبارت تاریخ قدیم استفاده و از مدرنیته با عنوان تاریخ جدید یاد کرده است، بهطوری که در بخشی از کتاب آمده: «ما چندین بار تلاش کردیم از تاریخ قدیم به تاریخ جدید برویم، ولی این امر محقق نشده است.»
فیاض انوش افزود: هیچ مسیر از پیش تعیینشدهای برای تاریخ وجود ندارد و نمیتوان برای بشریت هدفی مشخص کرد. فیلسوفان تاریخ از جمله هگل و مارکس بهواسطه اینکه گمان میکرددند بر تاریخ مسلط هستند، چنین محتوایی ارائه دادند. نویسنده در کتاب خود چنین مطلبی بیان نکرده، ولی دائماً در حال مقایسه مسیر طیشده ایران با مسیر طیشده اروپاست. غنیمت شمردن فرصتها و بهرهبرداری از بهترین، کمهزینهترین و پربهرهترین الگو برای ساختن تاریخ، هویت ما را میسازد.
به گفته وی، اگر ایران از لحاظ زیست اقتصادی، ابزارآلات، فرشینه و ساختمانها در طول هزار سال چندان تغییری نکرده باشد، ولی از نظر اندیشه و تفکر یکی از پرتحولترین ملتها و کشورهای جهان است. در حوزه مذهب از دین زرتشت گرفته تا اسلام و تشیع و در عرصه اندیشه فلسفی محض میتوان به اندیشههای مشایی، اشراقی، ملاصدرا و... اشاره کرد که بسیار پرتکاپو بوده است؛ حتی شاعران ما که از قرن سوم و چهارم وارد شدند، تا دوره معاصر تحولات بسیاری داشتهاند.
مهدی کیوان، تاریخپژوه و اصفهانشناس در ادامه این نشست اظهار کرد: گفتار و سخنان آقای فیاض معلمانه بود؛ گفتار معلمانه باعث ایجاد پرسش برای مخاطب میشود. باید فاتحه ملتی را که پرسش ندارد، خواند. برگزاری چنین جلساتی در سطح اصفهان بسیار خوشحالکننده است و چراغ امید را در دل ما روشن میکند که به حال و هوای جلسات فرهنگی دهه ۴۰ بازگردیم. حضور جوانان امروز در چنین جلساتی بسیار محدود است، زیرا ضرورت چنین جلساتی را نمیدانند و حتی معنای آن را هم متوجه نمیشوند.
وی ادامه داد: تا زمانی که تاریخ ندانیم، هویت خود را نمیدانیم و تا زمانی که هویت خود را ندانیم، برای یکدیگر ناشناخته هستیم. امروزه تحمل ما نسبت به یکدیگر بهطور خفتآوری بسیار کم شده است. همیشه به خود منتقد بودهام. برای مثال، تا حدود سالهای ۴۱ و ۴۲ منبع فکری امثال من، پتروشفسکی بود. الگوبرداری از یک تئوریپرداز جامعه روس که ذاتاً جامعهای عقبمانده است، جز گمراهی چیزی برای ما ندارد و این مسائل و تفکرات برای دوره اول زندگی من بود.
این تاریخپژوه درباره پنج عاملی که تاریخ این سرزمین را سرپا نگه داشته است، تصریح کرد: اولین عامل پنجگانه، زبان فارسی است که بدون آن وجودی نداریم. این زبان امروزه در بدترین شرایط خود به سر میبرد، بهطوری که پر از الفاظ و تعاریفی شده که سر و ته ندارند، تعاریف کلمات از کلمه دانشگاه گرفته تا خوبی و بدی را که در نهاد بشر است، به هم ریختهایم و مفاهیم شهادت، رذالت و وطنپرستی، معنای درستی را که در گذشته داشت، ندارد.
وی افزود: از دوره صفویه به بعد، غرب شاخص ما برای پیشرفت بود، ولی پیش از آن ما با شرق در حال رقابت و در این زمینه موفق هم بودیم، بهطوری که هم از آن ملتها تأثیر پذیرفتیم و هم بر آنها تأثیر گذاشتیم؛ البته همه آنها از نظر فرهنگی در مقام پایینتری نسبت به فرهنگ ما قرار داشتند.
کیوان گفت: با اینکه از علم ریاضی سر در نمیآورم، منطق ریاضی را فرا گرفتم و این مسئله باعث شد تا تاریخ را بهتر بفهمم. ما زبان فارسی را ارج نمینهیم؛ معلمان ادبیات و تاریخ ما در دو وجود هستند، ولی در یک مکان خلاصه شدهاند؛ حتی فلسفله و منطق نیز به همین صورت است. ما در زبان فارسی پرورش یافتیم، ولی با وجود اینکه این زبان در برنامههای آموزشی وجود دارد، باز هم در این دوره کاری به آن نداریم. عامل دوم از اصول نگهدارنده هویت ایرانی، مذهب شیعه است. اشتباه ما درباره شیعه مهدوی این است که نباید منتظر باشیم، بلکه باید خودمان را اصلاح کنیم. مذهب شیعه به ما تشخص داد، وگرنه در حکومت عثمانی حل شده بودیم و امروز مثل سوریه و عراق بودیم.
به گفته وی، اصل سوم، نظام سیاسی حاکم بر ایران یعنی نظام فروهی است؛ این نظام حکومتی باید برای ما ارزش بسیاری داشته باشد. عنصر چهارم، آداب و سنن ما مثل نوروز است. ما اقوامی بودیم که بهوسیله زبان فارسی، نظام حکومتی و مذهب مهدوی در یکدیگر حل شدیم. عامل پنجم، جغرافیای ایران بین رودهای جیحون و فرات است. همه این عوامل در دوره صفوی جمع شدند و در نتیجه، برای این دوره اهمیت بسیاری قائل هستم. شخصیتها و حکومتهایی مثل آلبویه، یعقوب لیث، حافظ و... بروز یافتند، ولی اصفهانی که صفویه تحویل گرفت، زایندهرود آن از خونهایی که به دست ترکهای آققویونلو ریخته شد، طهارت خود را از دست داده بود. اگر صفویه نبود، ایران ویران شده بود. این پنج عامل، نتیجه شهودی بوده که اخیراً به من دست داده است.
این تاریخپژوه دلیل پایداری ملت ما را رواداری، اغماز و گذشت دانست و بیان کرد: تصوف ما تجلی مادی و تخت جمشید، تجلی همکاری ایران و دشمن خونین آن یعنی یونان است؛ ما هنر خود را به راحتی به دیگران منتقل کردیم، زیرا ملت باگذشتی بودیم، ولی امروز بهدلیل مسائل کوچک در جامعه به یکدیگر حمله میکنیم.
وی تصریح کرد: جنگی میان سنت و مدرنیته نیست، زیرا تداوم سنت همان مدرنیته است. خرافات با سنت ارتباطی ندارد، زیرا مدرنیته هم پر از خرافات است. به نظر من، تاریخ جدید ما یا همان مدرنیته از زمان صفویه شروع شده، زیرا این دوره همزمان با دوره حرکت سریع اروپاست؛ اروپایی که خورشید در امپراتوری بریتانیای آن غروب نمیکند. ایران زمان صفویه در چنگ اروپا بود، بهطوری که کمپانیهای هند شرقی، انگلیس، هلند و... در انتخاب پادشاهان ما شرکت داشتند. ما به دارالفنون احتیاج نداشتیم، بلکه به دارالفکر نیاز داشتیم و به تربیت افراد نظامی نیاز نبود، بلکه به تربیت اندیشمندان و متفکران بزرگ نیاز داشتیم.
کیوان گفت: رئوس دروس دارالفنون را از اروپا گرفته بودیم، در حالی که خود علوم پیشرفتهای داشتیم. در اروپا، رنسانس، تجدید فرم مذهبی، تجدید فرم بازرگانی و انقلاب صنعتی در حال انجام بود. از آن زمان متأسفانه فرهنگ و تمدن اروپا رونق گرفت و احساس عقبافتادگی بر ما غلبه کرد و همین انگیزه من برای مطالعه تخصصی دوره صفویه شد. انگلستان هر صد سال، خط و زبان خود را تغییر میدهد، ولی زبان فارسی اقتداری دارد که بعد از سالیان سال هنوز نیازهای ما را رفع میکند.
وی در خصوص ویژگیهای منفی دولت صفویه اظهار کرد: نظام و ارتش این دولت به دست گروه قزلباش بود؛ یعنی کسانی که از حکومت عثمانی فراری بودند و اموال ایرانی برای آنها غنیمت بود. به گفته یکی از نویسندگان اروپایی، «در ایران دوره صفوی انجام هیچ کاری غیرممکن نیست، زیرا فساد و رشوهخواری در این کشور بیداد میکند.» حکومت صفویه نکات فراوانی دارد، ولی من بیشتر به طبقه متوسط آن پرداختهام؛ زیرا تا زمانی که طبقه متوسط نباشد، جامعه تغییری احساس نمیکند. در طبقه اول، حاکمان و اشراف درگیر مسائل حکومتی هستند و طبقه سوم نیز همیشه درگیر تأمین معیشت است.
به گفته این اصفهانشناس، طبقه متوسط کسانی بودند که در قلعه فئودالی بهوسیله دادوستد ثروت تولید کردند و انقلاب ثروت را رقم زدند، سپس قدرت را با ثروت معاوضه کردند، بهطوری که انقلاب فرانسه از انقلاب طبقه متوسط نشئت گرفت. این طبقه ۸ ساعت کار اقتصادی، ۸ ساعت کار فرهنگی و ۸ ساعت استراحت دارد. طبقه متوسط برای اولین بار در دوره صفوی زیر سایه ابریشم ایجاد شد؛ در دوره بعدی هم باید زیر سایه نفت ایجاد میشد، ولی متأسفانه بهدلیل استعمارات آن دوره محقق نشد. این طبقه ایجادکننده انقلاب مشروطه بود، ولی بعداً اقشار دیگر آن را به نام خود رقم زدند. به مرور زمان، مواد خام ابریشم از کشور خارج و طبقه سوم بیکار شد؛ نه تنها طبقه متوسط بلکه طبقه سوم هم تا حدودی تحلیل رفت. تاریخ با درست و غلط کاری ندارد، بلکه با باور مردم کار دارد.
وی با تأکید بر اینکه طبقه متوسط بهدلیل استبداد شاهی، ارتش گرجی و تجارت ارامنه تحلیل رفت، توضیح داد: بسیاری از آثار هنری ایران و بهویژه اصفهان، از جمله میدان نقش جهان حاصل هنر طبقه متوسط بوده، ولی متأسفانه ملت ایران در حال فراموشی همه اینهاست. همه دغدغه من، هویت است و مایه این هویت را بهطور کامل داریم، ولی به نادرستی از آن استفاده میکنیم. نسل جوان ما صفر تا صدی شده است و به این مسائل اهمیتی نمیدهد.
زهراسادات مرتضوی
انتهای پیام