جنایت و مکافات؛ داستان هراس بی‌پایان انسان از وجدان بیدارش
کد خبر: 3825088
تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱۳۹۸ - ۰۸:۵۱

جنایت و مکافات؛ داستان هراس بی‌پایان انسان از وجدان بیدارش

گروه هنر ــ نمایش «جنایات و مکافات» براساس رمانی به همین نام اثر فئودور داستایوفسکی و جدیدترین تئاتر رضا ثروتی، نویسنده، طراح و کارگردان، است که از ۱۹ خردادماه اجرا شده است. این نمایش نگاهی عمیق به درگیری وجدان انسان با مقوله خیر و شر دارد.

رضا ثروتی که به تازگی نمایش «تن شوری» را در سالن تئاتر مستقل روی صحنه برده بود، این‌بار به سراغ رمان معروف روسی جنایت و مکافات رفته است و این اثر را روی صحنه تالار وحدت اجرا می‌کند.

بابک حمیدیان، آتیلا پسیانی، طناز طباطبایی، مهدی سلطانی، مینا ساداتی، پیام دهکردی، پانته‌آ بهرام، اصغر پیران و بهناز جعفری در این نمایش ایفای نقش می‌کنند. 

رمان جنایت و مکافات کتاب بسیار پیچیده و پرمغزی است که بسیاری از مسائل روانشناختی، فلسفی، مذهبی، اجتماعی و ... را واکاوی می‌کند و به تصویر کشیدن این اثر به مهارت و تبحر ویژه‌ای نیاز دارد؛ ثروتی با انتخاب این رمان و پردازش تصویری روی صحنه و به‌کارگیری مناسب بازیگران توانسته است نمایش درخور توجهی را برای مخاطبان اجرا کند.

بابک حمیدیان در نقش راسکولنیکف، یکی از پررنگ‌ترین نقاط قوت این نمایش محسوب می‌شود تا جایی‌که می‌توان گفت او راسکولینکف است و بابک حمیدیان نقشش. قامت لاغر و کشیده، ریش بلند و موی آشفته، چهره رنگ پریده و پریشانی ظاهری همگی شخصیت راسکولنیکف داستایوفسکی را نمایان می‌کند.

داستان نمایش حول زندگی جوان 23 ساله رشته حقوق می‌گذرد که در سن‌پترزبورگ اتفاق می‌افتد. این داستان روسیه پرشکوه و تجملی را به رخ نمی‌کشد و لایه‌های زیرین و طبقات پایین‌تر جامعه، فقر و استیصال مردم را شرح داده است.

مادر و خواهر راسکولنیکف به دلیل فقر و بیکاری‌اش او را در ادامه تحصیل حمایت می‌کنند و او در زیر شیروانی خانه‌ای اقامت دارد. صاحب میهمان خانه پیرزن طماع و نزول‌خواری است که در ازای گرو گرفتن اشیای دیگران به آن‌ها پول نزول می‌هد.

مکافات ذهنی، دردناک تر از مجازات قانونی

شخصیت اصلی داستان دچار مالیخولیای ذهنی است و در تقابل خیر و شر و جبر و اختیار دست و پا می‌زند و براساس باورهایش طبیعت مردمان را به دو قسمت تقسیم کرده: طبقه اول از مردمانی تشکیل شده که فقط وسیله هستند و مأموریتشان زادوولد موجوداتی شبیه به خودشان است و کار دیگری ندارند و طبقه دوم طبقه عالی که شامل مردمانی است که ذوق و موهبت آن را دارند که در محیط خود مطلب تازه‌ای را به گوش دیگران برسانند. دسته اول همیشه زمان حال را در نظر می‌گیرند و دسته دوم صاحبان آینده‌اند، یکی دنیا را حفظ می‌کند و جمعیت را افزایش می‌دهد، دیگری جهان را به حرکت درمی‌آورد و به سوی مقصدی رهبری می‌کند.

او خودش را پیشرو و خاص می‌داند و همچون ناپلئون در عالم پریشانی و مالیخولیایی تصمیم بر قتل صاحب میهمان‌خانه می‌گیرد تا جهانی را از شر این موجود خبیث خلاص کند؛ دقیقاً نقص بزرگ اخلاقی است که به خود اجازه می‌دهد در کار خدا دست ببرد و بر روی زمین تصمیم گیرنده باشد. در دیالوگی اشاره می‌کند که چرا من باید مکافات بکشم مگر چه کرده‌ام؟ مگر نه اینکه موجودی رذل را از روی زمین پاک کردم؟ من به کردار خود واقفم و گناهم را می‌پذیرم، اما مردمی هستند که در خفا گناه‌های بزرگ‌تری انجام می‌دهند و با رفتارشان زندگی را برای دیگران سخت و طاقت‌فرسا می‌کنند.

وقتی از روی اختیار با تبر پیرزن را به قتل می‌رساند، ناچار می‌شود خواهر او را که شاهد ماجراست نیز از میان بردارد و قتل فردی بی‌گناه برایش گران تمام می‌شود.

مکافات ذهنی، دردناک تر از مجازات قانونی

بعد از این ماجرا با وجدانش دچار تضاد و درگیری می‌شود و مدام گمان می‌کند که همه این راز را می‌دانند و به او مظنون شده‌اند ولی با وجود این می‌تواند بازپرس را قانع کند که کار او نبوده است اما کنار آمدن با نیروی وجدان و مقابل قدرت قاضی‌القضات یکتا حال روحی او خراب و خراب‌تر می‌شود. نکته جالب توجه این است که تمامی شخصیت‌های داستان خداباورند و امید قلبی فراوانی به نجات‌دهنده و آفریدگار دارند و با وجود فقر و زندگی مشقت بار تا لحظات آخر عمر، ایمان خود را به خدا حفظ می‌کنند و به رحمت پروردگار امید دارند.

شخصیت‌ کلیدی دیگر در این نمایش سونیا دختر خانواده‌ای است که به دلیل فقر مالی و شراب‌خواری پدرش مجبور به تن‌فروشی است ولی باطنی پاک و مهربان دارد و همواره سعی می‌کند گناهش را با دعا و راز و نیاز کمرنگ کند و امید رحمت و بخشش پرودگار را در قلبش می‌پروراند. مینا ساداتی، همسر بابک حمیدیان، نقش سونیا را ایفا می‌کند و صحنه‌های این تئاتر را باورپذیرتر کرده است.

در این اثر عشق به‌ منزله اکسیر نجات‌دهنده و مقدس برای بشریت به نمایش درمی‌آید و ایمان و رهنمودهای سونیا باعث می‌شود که راسکولنیکف گناه خود را بپذیرد و برای جنایتی که از روی اختیار انجام داده آماده شود تا تاوان و مکافات آن را بپذیرد.

مکافات ذهنی، دردناک تر از مجازات قانونی

براساس نظریه‌ زیگموند فروید، شخصیت انسان پیچیدگی‌های خاص خود را دارد و تک‌جزئی نیست. او در نظریه‌ روانکاوی معروف خود شخصیت انسان را شامل سه عنصر نهاد، خود یا ایگو و فراخود یا سوپرایگو می‌داند. ترکیب این سه عنصر شخصیتی باعث ایجاد رفتارهای پیچیده‌ انسان‌ می‌شود.

استفاده از درخت سه طبقه برای نشان دادن حالات روانی شخصیت اصلی داستان بسیار هوشمندانه است. ریشه درخت بخش ناخودآگاه و عمیق ذهن راسکولنیکوف، بخش تنه ایگوی و من درگیرش و بخش بالایی درخت سوپرایگو و وجدان که باعث جدال دائمی در روان راسکولنیکوف می‌شود. دکور، نورپردازی و موسیقی قوی، کمک خوبی برای پیشبرد داستان است.

از نکات منفی این نمایش می‌توان به مدت زمان طولانی آن اشاره کرد و طولانی بودن دیالوگ‌های پیام دهکردی در نقش مارمالادوف می‌توانست کوتاه و مختصر شود تا مخاطب ارتباط بهتری با آن برقرار کند. 

بازی خوب بازیگران با توجه به کوتاه یا بلند بودن نقششان تأثیرگذار و قدرتمند است و ثروتی بار دیگر ثابت کرد که در عرصه نویسندگی و کارگردانی نمایش توانایی‌های بالایی دارد.

یادداشت از روح‌انگیز انوشی

انتهای پیام

captcha