فتح سرزمین آندلس به دنبال زنجیره فتوحات مسلمانان در قرون اولیه ظهور اسلام و نشر این مکتب الهی انجام شد که در زمان حکومت بنیامیه نیز این رویکرد با گسترش فتوحات، امپراطوری عریض و طویلی بنا کردند که گستره وسیعی از چین تا شمال آفریقا و مراکش را دربر میگرفت. در راستای همین فتوحات، مسلمانان با فرماندهی طارقبن زیاد پس از فتح شمال آفریقا، به اقیانوس اطلس رسیدند، مراکش را فتح کردند و سپس به سمت سرزمینی حرکت کردند که امروزه با عنوان اسپانیا و پرتقال شناخته میشود.
درخصوص وجه تسمیه «آندلس» باید گفت که این واژه گاه به اشتباه، اطلاق به کل اسپانیا میشود حال آنکه منطقه جنوبی شبه جزیره ایبری را به دلیل سکونت قومی از ژرمنهای با ریشه نژاد آریایی، با نام «واندالها»، آندلس میگفتند.
اوضاع اقتصاد و فرهنگ آندلس پیش از ورود اسلام
فرهنگ و اقتصاد آن منطقه پیش از ورود اسلام حرفی برای عرضه نداشت و به گواه تاریخ، هیچ اثری از پیشرفت اقتصادی و اجتماعی در جامعه تحت امپراطوری پادشاهان مستبد ویزیگوت و تا قبل از استقرار اسلام، وجود نداشت.
در موضوع فتح آندلس نباید نقش فرماندهی سپاه اسلام را از نظر دور داشت چراکه مسلمانان کمشمار و خسته از رنج راه در مقابل سپاهیان پرشمار، تازهنفس و آشنا به منطقه از لحاظ محاسبات نظامی حرفی برای گفتن نداشتند اما سخنان و ارشادات فرمانده و رهبرشان، طارق بن زیاد، آنان را از لحاظ روحی و اعتقادی، کاملا آماده جنگ و پیروزی کرد.
آغاز حکومت اسلامی، آغاز رونق آندلس بود
با ورود اسلام به منطقه شاهد پیشرفت همهجانبه آندلس در بطن اروپای گرفتار در تاریکی بودیم و باید گفت که مردم آن منطقه نیز از مدتها پیش آمادگی پذیرش نظام و مکتب جدید را داشتند. البته ذکر این نکته ضروری است که نباید اروپای آن زمان را با اروپای امروز مقایسه کرد. این موضوع در نامه ناپلئون بناپارت به فتحعلیشاه نیز آمده که میگوید در زمانیکه اجدادشان در اروپا در هیئت قبایل وحشی روزگار میگذراندند، کوروش در سرزمین ایران، نخستین سازمان واقعی حکومت و ارتش منظم را در جهان بوجود آورد. بنابراین تا پیش از دوران رنسانس و نوزایی اروپا از سال ۱۳۰۰ میلادی و پس از آن انقلاب صنعتی در قرن هجدهم، نباید تصویر امروزی را از اروپا در ذهن داشت و طبیعی است که مردم اروپا نیز ملتی متمدن و پیشرفته نبود و پیشزمینه پذیرش ایدهئولوژی نو برای رهایی از تاریکی در جامعه وجود داشت.
پیشرفتهای منطقه آندلس در طول ۸ قرن استقرار اسلام قابل توجه است و شمار دانشمندان، تألیفات، بناهای با معماری اسلامی و بسیاری آثار درخشان هنری مربوط به آن دوران مبین نقش مکتب اسلام در احیا و پیشرفت اسپانیا و اروپاست. پس از بنیامیه و آغاز حکومت مرکزی بنیعباس، نقش و حضور مسلمانان در این منطقه رو به کاستی نهاد و آنان به دلیل دوری از حکومت مرکزی، قادر نبودند منطقه را اداره کنند.
آغاز افول اسلام در آندلس
از دیگرسو اروپا کم کم رو به پیشرفت نهاد و قدرت گرفت تاجایی که برخی خلفای عباسی با اروپائیان در داد و ستد بودند که روابط تجاری هارونالرشید و شارلمانی پادشاه امپراطوری فرانسه، نمونه بارز آن است. مسیحیان اسپانیا و پرتقال پس از قرنها جان گرفتند و با لشگرکشیهای گسترده و طولانی مدت به سرزمینهای تحت نفوذ اسلام، آن مناطق را بازپس گرفتند و مسیحیت را رواج دادند.
این مسیحیان نقش مهمی در نشر فساد و تباهی در میان مردم به ویژه جوانان مسلمان داشتند. در واقع، بروز فساد در جامعه از یکسو و ایجاد اختلافات و کشمکشهای داخلی در بدنه حکومت از دیگرسو، جنگ نرم و برنامهریزی شدهای بود که مؤثر افتاد و چراغ اسلام را برای همیشه در آن منطقه خاموش کرد.
دشمن در آن زمان توانست با استحاله اصول و ارزشها در قلب مسلمانان و بویژه جوانان و هدف قرار دادن تقوا، ایمان، رشادت و غیرت آنان، جامعه را از درون پوسیده کند و از هم فرو بپاشد که این موضوع میتواند مایه عبرتگیری جوامع مسلمان امروز باشد.
یادداشت از: حجتالاسلاموالمسلمین ابوالحسن فاطمی، مدیر حوزه علمیه چهارمحال و بختیاری
انتهای پیام