این روزها که در شلوغی بازار حراجیها بهدنبال تکههای گمشده هفت سین روز عید هستیم، باز هم فراموش کردهایم سینهای انتظار از هفت گذشته است و به قرنها رسیده اما هنوز یک سین را هم نیافتهایم.
مولاجان! تو آمدهای و بهارهای بسیار است که منتظر مایی. تو هزار سال است که بر سفره بهاری دل ما تکیه زدی و ما هنوز در بستر غفلت غلط میخوریم. هزار سال بیشتر است که در خورشید بهار دستت را سایبان پیشانیت کردهای و دنبال نشانهای از مایی ما ...
ای عدلِ وعده داده شده! این خیابانهای پر از آدمهای فراموشکار و این تاریخ پر ازسالهای انتظار خطی از انتظار تو را دارد و خسته است از سالهایی که نو میشوند؛ اما لباس کهنه انتظار بر تن دارند.
خداوند در بهار زیباترین نقاشی خود را به آفریدههایش هدیه میکند؛ اما من تنها در تمام تابلوهایم. تمام لحظات بیتو بودن را درد میکشم...
السلام علیک حین تصبح و تمسی السلام علیک فی اللیل إذا یغشی، و النهار إذا تجلی؛ بامداد با یاد تو آغاز می شود و شامگاهان با نام تو پایان مییابد.
السلام علیک حین تهلل و تکبر؛ سلام بر تو که نوای دلنشینت تهلیل و تکبیرت آوای هزاردستان را به فراموشی می سپارد.
السلام علیک یا ربیع الأنام و نضره الأیام؛ وترنم باران و بهاران را با خویش دارد.
مولای من! با تو از کدام دلتنگی خود بگویم؟! سالهاست میخوانم حول حالنا الی احسن الحال اما قلبم پر شده از انتظارهای پوچالی و حالم گرفته از آدمهای رنگی که به انتظارشان ایستادهام و نمیبینم کمی آن سوتر، تو برایم دست تکان میدهی ومن دست دراز میکنم به سوی شیطان.
ماهیهای قرمز کوچک در تنگهای شیشهای میرقصند وخوشحالاند که در هیاهوی شهر تو را میبینند، سبزه های رمان بسته در زر نوازش دستهای مهربان و قد میکشند و اما من ... من دل خوش کردهام به ویترینهایی که برای نیامدنت دعا میکنند. عصر این جمعه چقدر دلگیراست. زمستان پایان مییابد و یاسها در کنار پنجره، گل میدهند و درختان آبستن شکوفهاند اما گل نرگس باغ غمزده دل ما پژمرده است.
در بهاریترین روزهای خدا بار دیگر لبها روضه خوان فاطمه(س) میشوند اما صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم تویی، آجرکالله
میدانم از تپش روضه که خود غرق عزایی، قَسَمت میدهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی؛
در این سال هزار و سیصد و چند غروبهای جمعه چه بیشکوه آمدند و رفتند و من ماندهام غریب، با حسرت یکباردیدنت. چقدر در راهروهای دلواپسی و نگرانی به انتظار بنشینم؟
تو که باشی سالها یک فصلند؛ اما در نبودنت ثانیهها سال میشوند. سالهایی که در آتش چهارشنبهسوری سوختند.
مولا جان! من به چقدر در راهروهای دلواپسی و نگرانی به انتظار بنشینم؟ میدوم مگر نه این است که پیامبر فرمود؛ انتظار فرج افضلترین اعمال است؟!!
نفس بریده صدا میزنیم در همه حال به دادمان برس ای میم و حا و میم و دال.
اینجا سفرههای هفت سین پر از دعای سلامتی شماست و موقع تحویل سالی دیگرتسبیح به دست میگیریم و...چشم به راه میدوزیم و...دعا میکنیم ... امسال، سال ظهور باشد و بهار امسال با عطر گل نرگس بهاری شود.
کوتاه ترین دعا برای بلندترین آرزو را در زمان تحول حالمان زمزمه خواهیم کرد: اللهم عجل لولیک الفرج
سعیده مجتهدی/ استان مرکزی